سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آسیب شناسی بصیرت دینی 2

3ـ هوا پرستی

امیر المؤمنین علی (ع) می فرماید : نگرانی من از دو چیز است ؛ تبعیت از هوای نفس و فراموشی قیامت . و باز امام می فرماید : آغاز پدید آمدن فتنه ها ، هواپرستی است .

امام سجاد (ع) چقدر زیبا در دعای هشتم صحیفه ی سجادیه می فرماید : خدایا به تو پناه می برم از پیروی از هوا و هوس و مخالفت راه راست و از خواب غفلت و کوشش بر کار پر مشقت و ترجیح باطل بر حق . اینها نتیجه ی هواپرستی است .

شخص هواپرست ، دیگر حق بین و حق پرست و خدا محور نیست . هوای نفس ، بصیرتش را کور می کند . وقتی کور شد ، از بالا به پایین سقوط می کند . بلعم باعورا به مقام قرب الهی رسید . مستجاب الدعوه شد اما به علت هواپرستی و بسته شدن راه بصیرت ، وی سقوط کرد .

وقتی هوای نفس ، خدای انسان شد چه توقعی از فرد برای پیمودن راه راست و جدایی از فتنه ها و باطل وجود دارد ؟

خداوند در آیه ی 23 سوره ی جاثیه می فرماید : اَفَرَءَیتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلاهَهُ هَوَاهُ وَ اَضَلَّهُ اللهُ عَلی عِلمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمعِهِ وَ قَلبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهدِیهِ مِن بَعدِ اللهِ اَفلا تَذَکَّرُونَ ؛ آیا دیدی کسی که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی « بر اینکه شایسته ی هدایت نیست » گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است ؟! با این حال چه کسی می تواند غیر از خدا او را هدایت کند ؟

 هواپرستی از هر نوع بت پرستی خطر ناک تر است ، بلکه بت پرستی نیز از آن ریشه می گیرد . به همین جهت نبی مکرم اسلام (ص) می فرماید : در زیر آسمان هیچ بتی بزرگ تر از هوا و هوسی که از آن پیروی کنند وجود ندارد .

امیر المؤمنین علی (ع) می فرماید : هواپرستی ، اساس تمام رنج هاست . و همان نتیجه ی بی بصیرتی و کوری و ناشنوایی است .

4 ـ خود محوری

اسلام یک مکتب خدامحور است . برای اسلام گرایان دو ربوبیت قابل قبول است ؛ ربوبیت تکوینی و ربوبیت تشریعی

ربوبیت تشریعی ؛ یعنی هر چه خدا می گوید مورد اطاعت است . هیچ کس هم غیر از خدا حق قانون گذاری ندارد . باید امر و نهی او را اطاعت کرد .

شیطان خدا را قبول دارد . ربوبیت تکوینی را هم قبول دارد . قیامت را هم قبول دارد ، در عین حال کافرترین کافرها است ؛ چون ربوبیت تشریعی را قبول ندارد . امر و نهی الهی را واجب الاطاعه نمی داند .

قرآن در آیات 11 و12 سوره ی اعراف می آورد : وَ لَقَد خَلَقنَا کُم ثُمَّ صَوَّرنَاکُم ثُمَّ قُلنَا لِلمَلائِکَةِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا اِلَّّا اِبلِیسَ لَم یَکُن مِنَ السّاجِدِینَ O قَالَ مَا مَنَعَکَ اَلّا تَسجُدَ اِذ اَمَرتُکَ قالَ اَنَا خَیرٌ مِنهُ خَلَقتَنِی مِن نَارٍ وَ خَلَقتَهُ مِن طِینٍ ؛ ما شما را آفریدیم سپس صورت بندی کردیم ؛ بعد به فرشتگان گفتیم : برای آدم سجده کنید . آنها همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود «خداوند به او» فرمود : در آن هنگام که به تو فرمان دادم ، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکنی ؟ گفت : من از او بهترم ؛ مرا از آتش آفریده ای و او را از گل .

این پایه ی خود محوری و تکبر است . ابلیس به خاطر سجده نکردن مطرود نشد . بلکه به علت خودمحوری و خودخواهی و غرور رانده شد . وقتی گفت من از او بهترم ! خداوند فرمود : از آن مقام و رتبه ات فرود آی!

امیر المؤمنین علی (ع) می فرماید : از آن معامله ای که خداوند با ابلیس کرد ، عبرت بگیرید . آن همه اعمال نیکو و آن همه جهد و تلاش او را بی ثمر گردانید . ابلیس شش هزار سال خداوند را بندگی کرد ولی ساعتی تکبر ورزید .

همان تکبر و خودمحوری جلوی بصیرت او را گرفت . کور شد . ضررها را ندید نفهمید چه می کند و دارد در برابر خدا استکبار می ورزد .

خودمحوری در برابر خدامحوری قرار می گیرد دیگر در برابر خداوند تسلیم نیست ، خودش مطرح است

به علی (ع) گفتند : به شرطی بیعت می کنیم که شریک در قدرت باشیم .

«من» مهم است ؛ نه دین و ولایت . من باید باشم . معیار و میزان « من » هستم . این منیت و خودمحوری ، نور را از دل شان ضایع می کند و می برد و بصیرت شان را کور می کند .

5 ـ شیطان پرستی

شیطان معانی مختلف دارد که یکی از مصداق های روشن آن ابلیس و لشکریان اوست . مصداق دیگر آن انسان های مفسد می باشند .

الف ـ ابلیس

واژه ی ابلیس یازده بار در قرآن به کار رفته است . قدرت ابلیس آتش هایی است که در جهان شعله ور است و همه ی مخلوقات دنیا را می سوزاند . شیطان قدرت انحراف دارد ؛ یعنی مخلوقات و موجودات را از راه حق به باطل منحرف می کند و همه را به دوزخ می کشاند . عجیب آنکه اکثریت مطلق همه از شیطان پیروی می کنند .

تمام اعتقادات انحرافی ، اخلاق رذیله و مفاسد و فتنه ها ، از آثار قدرت شیطان است . کتاب ها و مقالات و سخنان باطل هم از آثار شیطان است همه ی این ها از انسان های بی بصیرت نشأت می گیرد ، انسان هایی که چشم آنها ، چشم شیطان و زبان آنها ، زبان شیطان است . دل این گونه افراد دیگر دل آنان نیست بلکه دل شیطان است دیگر نمی توانند بصیرت داشته باشند .

امام صادق (ع) فرمودند : ابلیس قلب انسان را می خورد پس هر وقت انسان یاد خدا کند ابلیس از قلب او دور می شود .

ب ـ انسان های منحرف

مصداق دیگر شیطان ، انسان های مفسد می باشند . شیطان به موجود متحیر و سرکش اطلاق می شود . این موجود اعم از انسان و جن است . هر موجودی که سعی می کند دودستگی ایجاد کند و اختلاف و فساد به راه اندازد ، شیطان است .

 در سوره ی ناس می خوانیم : مِن شَرِّ الوَسوَاسِ الخَنَاسِ .... مِنَ الجِنَّةِ وَ النَّاسِ  ؛ بگو : پناه می برم به پروردگار از شر وسوسه های شیطان .... چه این وسوسه از طرف جن باشد یا انسان .

دوستان ناباب ، پیشوایان گمراه ، وسایل ارتباط جمعی وسوسه گر و ... همه در مفهوم گسترده ی شیطان وارد می شوند که انسان باید از همه ی آنها به خدا پناه ببرد .

اگر از یاد خدا غفلت کنیم و از این آدم های مفسد و گمراه و ناباب به خدا پناه نبریم ، چشم و گوشمان کور و کر می شوند . قلبمان تاریک می گردد و قدرت تشخیص حق و باطل از ما گرفته می شود .

6 ـ دنیا گرایی

امیر المؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید : آگاه باشید همانا این دنیا که آرزوی آن را می کنید و بدان روی می آورید و شما گاهی به خشم می آورد و زمانی خشنود می سازد ، خانه ی ماندگار شما نیست و منزلی نیست که برای آن آفریده و به آن دعوت شدید ، آگاه باشید نه دنیا برای شما جاودانه و نه شما در آن جاودانه خواهید ماند . دنیا گرچه از جهتی شما را می فریبد ولی از جهتی دیگر شما را از بدی هایش می ترساند پس برای هشدارهایش از آن چه مغرورتان می کند چشم پوشید ، و به خاطر ترساندنش از طمع ورزی در آن باز ایستید ، به خانه ای که دعوت شدید سبقت گیرید و دل از دنیا برگیرید و چونان کنیزکان برای آنچه که از دنیا از دست می دهید گریه نکنید .

خداوند در قرآن آیه ی 64 سوده ی عنکبوت می خوانیم : وَمَا هذِهِ الحَیو ةُ الدُّنیَا اِلّا لَهوٌ وَ لَعِبٌ ، این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست . مَثَل زندگی دنیا مَثل گیاهی است که چند روز شادابی و طراوت و سبزی دارد ؛ اما نباید فریب این زیبایی و سرسبزی را خورد چرا که چیزی نمی گذرد که خشک و پژمرده خواهد شد .

به باطن دنیا بنگرید . نگاه علی (ع) را به باطن دنیا نظاره کنید که می فرماید : به خدا سوگند این دنیای شما در چشم من خوارتر و پست تر از استخوان خوکی است که در دست انسانی مبتلا به جذام باشد .

 این نهایت نفرت و انزجاری است که می توان نسبت به دنیا گرایی ابراز کرد . همین دنیا که انسان ها با حرص و ولع تمام برای رسیدن به آن خیز بـرداشته انـد علی (ع) آن را از استخوان خوک پست تر می دانـد  پیـامبـر اعظم (ص) فرمودند : دوستی دنیا ریشه ی همه ی گناهان و آغاز هر مصیبتی است .

 امیر المؤمنین علی (ع) فرمودند : دوستی دنیا اساس فتنه ها و ریشه ی مشکلات است .

 مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی هایشان فرمودند : دنیا طلبی و مادی طلبی ؛ کاری است که عبید بن زیاد و یزید می کردند .... آنها می خوردند ؛ آنها تجملات را زیاد می کردند . این دنیا گرایی بصیرت را می گیرد و انسان را کور می کند . این رز و زیورها ، این جلوه ها ، این لذت های دنیا ، گر چه برای شما لازم است ، اگرچه شما ناچارید از آن بهره ببرید ، اگرچه زندگی شما وابسته به آن است و در این شکی هم نیست و باید آن را برای خودتان فراهم کنید اما بدانید که مطلق کردن این ها و چشم بسته به دنبال این نیازها حرکت کردن و هدف را به فراموشی سپردن بسیار خطرناک است . این همان چیزی است که آدمی را از حق جدا می سازد و قلبش را تاریک می کند . این دنیاگرایی شاخه هایی دارد که از جمله ی آنها ریاست طلبی و مال پرستی و شهوت پرستی است .

الف ـ ریاست طلبی

ابن ابی الحدید از علمای اهل سنت در شرح نهج البلاغه می آورد : طلحه و زبیر و به هوس ریاست کوفه و بصره با علی (ع) بیعت کردند ولی آنگاه که پایداری علی را در دین و تصمیم محکم و سازش ناپذیری وی

را دیدند و مشاهده کردند که علی مصمم است خط اصلی حکومتش را بر مبنای کتاب و سنت پیامبر گرامی اسلام (ص) قرار دهد ، سر به شورش برداشتند .

راز برخی از مخالفت های بعضی از فرزندان ناصالح امامان با ائمه ی حق همین بیماری ریاست طلبی بود ؛ آنان حق را می شناختند ، ریاست طلبی پرده بر بصیرتشان کشید و آنان را در برابر ائمه ی حق قرار داد .

 مقام معظم رهبری در خصوص ریاست طلبی عمر سعد فرمودند : گفتند که به تو حکومت ری را می خواهیم بدهیم . بعد گفتند که اگر به جنگ حسین بن علی (ع) نروی ، از حاکمیت ری خبری نیست ... وقتی که آدم درون تهی است ، وقتی که جامعه ، جامعه ی دور از ارزش ها است ، وقتی که آن خطوط اصلی در جامعه ضعیف شده است دست و پا می لرزد ... یک شب فکر می کند ، بعد گفت بله ، من ملک ری را می خواهم ! وقتی بصیرت کور شد حاضر می شود امام خود را بکشد تا به ریاست برسد .

ب ـ مال پرستی

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :برای هر امتی فتنه و امتحانی است و وسیله ی امتحان امت من مال است .

امیرالمؤمنین علی (ع) نیز فرمودند : دوستی و محبت مال ؛ سبب فتنه است و باز امیرالمؤمنین می فرماید : مال ، پیشوای تبهکاران است . تبهکاران ، ارزش را تنها منحصر در مال و قدرت های مادی می دانند و با این عینک به همه چیز و به همه ی افراد نگاه می کنند . فرعون به حامیانش گفت : مگر نه این است که من از این مرد (موسی) که از خــانواده و طبقه ی پستـی است .... برترم ؟ «اگر درست می گوید » چرا دست بند های طلا به او داده نشده است .

مال پرستان قوم نوح به او گفتند : قَالُوااَنـُؤمِنُ لَکَ وَاتَّبَعَکَ الاَرذَلوُنَ  ؛آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بی ارزش از تو پیروی کرده اند . منظور فرعون و مال پرستان قوم نوح از پست و بی ارزش ، نداشتن مال و ثروت بود .

در نگاه این افراد ، همه چیز با مال و ثروت معنا می یابد . چه این که مال پرستان عصر نبی مکرم اسلام (ص) می گفتند : چرا این قرآن بر شخصیت بزرگ و مرد ثروتمندی از سرزمین مکه یا مدینه نازل نشده است ؟ وقتی همه چیز در ثروت و تجملات و لباس های زیبا و قصرهای مجلل و انواع زینت های دنیایی خلاصه شد ، ثروتی هر چند اندک ، آدمی را در برابر حق قرار می دهد و بصیرت انسان کور می شود .

پیامبر اکرم (ص) فرمودند : امت مرا پس از من اینگونه خواهید دید که صبحگاهان مؤمن است و شامگاهان کافر می شوند و جماعت هایی هستند که دین شان را به پاره ی ناچیزی از ثروت یا لذت دنیا می فروشند .

برای اینها مال هدف است . به جای خدا، مال را می پرستند گرفتار مستی نعمت های خدایند و علیه خدا فتنه می کنند . اینان بر سر ثروت ناچیز مسابقه می گذارند و دنیا را از دست یکدیگر می قاپند .

پس از پیامبر اکرم (ص) ، مال پرستی عده ی زیادی را فریفت و به سوی جمع مال و ثروت سوق داد و دنیاگرایی آنها را از حق جدا کرد . بعد از آنکه اسلام ، اشرافیت را قلع و قمع کرده بود . یک اشرافیت جدیدی در دنیای اسلام به وجود آمد . کسانی در اسلام پیدا شدند که برای مهریه ی دخترشان ، به جای آن مهرالسنه ی چهارصد و هشتاد درهمی که پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و مسلمانان صدر اسلام مطرح کـردند ، یک میلیون دینـار ، یک میلیون مثقــال طلای خـالص قرار دادند ! چه کسانی ؟ پسر صحابی های بزرگ ، مثلاً مصعب بن زبیر و از این قبیل .

مقام معظم رهبری در یک سخنرانی در مورد دنیاگرایی اصحاب  پیغمبر فرمودند :در زمان خلفاءگفتند سابقه دارها ی اسلام باید یک امتیازی داشته باشند ! به اینها امتیازات داده شد ـ امتیازات مالی از بیت المال ـ این حرکت اول بود . حرکت های انحرافی این طور است . از نقطه ی کمی آغاز می شود بعداً هر قدمی ، قدم بعدی را سرعت بیشتری می بخشد . انحراف ها از همین جا شروع شد تا به دوران عثمان رسید . در دوران خلیفه ی سوم وضعیت به گونه ای شد که برجستگان صحابه ی پیغمبر جزء بزرگ ترین سرمایه دارهای زمان خودشان شدند . یعنی همین صحابه ی عالی مقام که اسم هایشان معروف است طلحه و زبیر و سعد بن ابی وقاص و امثال اینها که هر کدامشان یک کتاب قطور سابقه ی افتخارات در بدر و حنین و احد و جــاهــای دیگر داشتنـد . اینهــا جزء سرمـایه دارهــای درجه اول اسلام شدند وقتـی یکی از آنهـا مُرد می خواستند طلاهایی که از او مانده بود بین ورثه تقسیم کنند این طلاها را آب کرده و شمش کرده بودند با تبر بنا کردند شکستن ـ مثل هیزم که با تبر می شکنند ـ ببینید چقدر طلا است که با تبر می شکنند ، در صورتی که طلا را با سنگ مثقال می کشند . اینها را تاریخ ضبط کرده است ... مقدار درهم و دیناری که از اینها به جا می ماند افسانه وار بود .

امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمــاید :ثروت ، ریشه ی شهوت ها است . مشکل هم همین جا است . همین ریشه ی شهوت ها ، مستی به بار می آورد و انسان را کور می کند و او در برابر حق می ایستد و دیگران را هم گمراه می سازد .