آسیب شناسی بصیرت دینی
بسم الله الرحمن الرحیم
آسیب شناسی بصیرت دینی
1ـ غفلت
2ـ بی تقوایی
بصیرت به معنـای بینایی دل است . عقل و زیرکی و علم و حجت و دلیل را هم از معــانی بـصیرت بر شمرده اند . از آن جهت که موجب معرفت و درک و بینائی قلب می شود و بینایی دل برگرفته از قدرت تحلیل صحیح است ؛ قدرتی که بتواند از واقعیت های جامعه یک جمع بندی ذهنی برای خود پدید آورد و چیزی را شناخت .
بصیرت در عرف سیاسی و اجتماعی ، همان قدرت تشخیص مسائل پیچیده ی سیاسی و اجتماعی و درک و فهم درست آن، برای دستیابی به راهکارهای مفید و سازنده در این حوزه می باشد .
مقام معظم رهبری می فرمایند : بصیرت ؛ اجازه نمی دهد غبار آلودگی فتنه ، کسی را گمراه کند . بصیرت ؛ قطب نمای حرکت صحیح در اوضاع اجتماعی پیچیده ی امروز است به گونه ای که اگر کسی این قطب نما را نداشت و نقشه خوانی را بلد نبود ممکن است ناگهان خود را در محاصره ی دشمن ببیند . اگر بصیرت نباشد ، انسان حتی با نیت خوب ، ممکن است گمراه شود و در راه بد قدم بگذارد . بی بصیرت ها فریب می خورند . بی بصیرت ها در جبهه ی باطل قرار می گیرند بدون این که خود بدانند . همچنان که در جبهه ی ابن زیاد کسانی بودند که از فساق و فجار نبودند ولی از بی بصیرتها بودند . بلایی که بر ملت ها وارد می شود در بسیاری از موارد بر اثر بی بصیرتی است . خطاهایی که بعضی از افراد می کنند بر اثر بی بصیرتی است .
هر ضربه ای که مسلمانان در طول تاریخ خورده اند از ضعف بصیرت و ضعف قدرت تحلیل و بینایی دل بوده است . بصیرت به انسان قدرت تشخیص مسائل پیچیده ی سیاسی و اجتماعی را می دهد و او با درک و فهم درست واقعیت ها جامعه را در هنگامه ی بحران و فتنه ، حق را از باطل جدا می کند و با نور معرفت الهی در مسیر مستقیم حرکت می کند . اگر انسان بصیر نباشد گرفتار فتنه ها می شود و با کوری به بیراهه می رود و در پرتگاه سقوط می کند .
آن چیزی که بشر را به اینجا میکشاند و از قدرت تحلیل صحیح و بینایی دل جدا می سازد و به مسلمانان ضربه می زند موانع بی بصیرتی است که شناخت تک تک آنها می تواند ما را در پیمودن راه درست تا به هدف و رسیدن به بصیرت واقعی کمک کند . موانع بصیرت عبارتند از :
1 ـ غفلت
غفلت که به معنای فراموشی ، سهو و سهل انگاری و بی اعتنایی به امور و رخدادهای پیرامون است حالتی است که انسان به آن دچــار می شود و مسیر درست و راه درست را گم می کند . ریشه ی این غفلت را می توان در کمی فراست و هوشیاری نسبت به خود و موقعیت خود جستجو کرد ؛ حالتی که سبب سر گرم شدن به امور کم ارزش و بی اهمیت ، به سراغ انسان می آید . کسانی که گرفتار غفلت می شوند گاه قوای
ادراکی آنان مهر می شود و درک درستی از حقایق پیدا نمی کنند؛ به همین دلیل ، تحلیل مسائل و رخدادها برای آنان سخت و دشوار می گردد و تبیین نادرستی از آنها ارائه می دهند .
خداوند در آیه ی 179 سوره ی اعراف می فرماید : وَ لَقَد ذَرَأنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ لَهُم قُلُوُبٌ لا یَفقَهُونَ بِها وَ لَهُم اَعیُنٌ لا یُبصِرُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لا یَسمَعُونَ بِها اُولئِکَ کَالاَنعامِ بَل هُم اَضَلُّ اُولئِکَ هُمُ الغافِلُونَ ؛به یقین ، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آنها دل هایی دارند که با آن «اندیشه نمی کنند و » نمی فهمند؛ و چشمانی که با آن نمی بینند ؛ و گوش هائی که با آن « نمی شنوند ؛ آنها همچون چارپایانند ؛ بلکه گمراه تر، اینان همان غافلانند .
خداوند همچنین در آیه ی 108 سوره ی نحل می فرماید : اُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِم وَ سَمعِهِم وَ اَبصَارِهِم وَ اُولئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ ؛ آنها کسانی هستند که «بر اثر فزونی گناه » خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده « به همین دلیل نمی فهمند » و غافلان واقعی همان ها هستند .
بسیاری از انسان ها به سبب موقعیت های برتر اجتماعی و منصب و مقام ، به علت آرزوهای باطل و ناچیز ، به خاطر افتادن در ظواهر فریبنده ی دنیا دچار غفلت می شوند و خداوند و آخرت را از یاد می برند و از هدایت های الهی محروم می شوند و بر دل هایشان فقل زده می شود .
الف ـ غفلت از یاد خدا
حضرت علی (ع) در نهج البلاغه ؛ ضمن نکوهش غافلان می فرماید : شما را چه شده است که از خدای خود روی گردان و به غیر او گرایش دارید ؟ همچون چهارپایانی که ، چوپان آنها را در بیابانی وباخیز و آب های بیماری زا رها کرده است . مانند گوسفندان پروار می مانید که برای کارد قصاب آماده اید ، ولی خودشان نمی دانند .
کسی که از یاد خدا غفلت نکرد ، بصیرت می یابد . چشم و دل و گوش او بینا و آرام و شنوا می گردد. قدرت تحلیل پیدا می کند . حق و باطل را از هم تشخیص می دهد.
خداوند در قرآن در آیه ی 201 سوره ی اعراف می فرماید : اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوا اِذَا مَسَّهُم طَائِفٌ مِنَ الشَّیطَانِ تَذَکَّرُوا فَاِذَا هُم مُبصِرُونَ ؛ پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان می شوند ، به یاد « خدا و پاداش و کیفر او » می افتند و «در پرتو یاد او ، راه حق را می بینند و» ناگهان بینا می گردند .
جمله ی « به هنگام یاد خدا ، چشم شان بینا می شود و حق را می بینند » اشاره به این حقیقت است که وسوسه های شیطانی بر دیده ی باطنی انسان پرده می افکند ؛ چنان که راه را از چاه و دوست را از دشمن و نیک را از بد نمی شناسند ؛ ولی یاد خدا به انسان بینایی و روشنایی می بخشد و قدرت شناخت واقعیت ها را به او می دهد .امیر المؤمنین علی (ع) می فرماید : خداوند ذکر خودش و یاد خودش را مایه ی جلا و روشنی دل ها قرار داده ، به این وسیله گوش ، باز و چشم ، بینا و دل ، مطیع و آرام می گردد . پس اگر از خدا غافل شدیم ، بر دلمان مهر می زنند .
ب ـ غفلت از خدا
امیر المؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه ضمن نکوهش از غفلت زدگان می فرماید : یاد مرگ از دل های شما رفته ، وآرزوهای فرینده جای آن را گرفته است و دنیا بیش از آخرت شما را تصاحب کرده و متاع زود رس دنیا بیش از متاع جاویدان آخرت در شما نفوذ کرده است و دنیازدگی ، قیامت را از یادتان برده است .
خداوند در قرآن درباره ی این غافلان می فرماید : یَعلََمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الحَیوةِ الدُّنیَا وَ هُم عَنِ الاخِرَةِ هُم غَافِلوُنَ ؛آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و ازآخرت «و پایان کار » غافلند .»
وقتی یاد قیامت از دل رفت ، بصیرت کور می شود . غفلت از آخرت بینایی و نور دل را می برد و آن موقع است که دیگر حق را نمی بیند و وقتی قیامت شد و پرده ها کنار رفت ، عمق بی بصیرتی اش روشن می گردد .
خداوند در آیه ی 22 سوره ی ق می فرماید : لَقَد کُنتَ فِی غَفلَةٍ مِن هذَا فَکَشَفنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدِیدٌ ؛ «به او خطاب می شود »: تو از این صحنه «ودادگاه بزرگ » غافل بودی و ما پرده را از تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملا تیز بین است .
2 ـ بی تقوایی
بی تقوایی بصیرت انسان را می گیرد و تقوا به انسان نوری می بخشد که ازفتنه ها نجات می یابد . امیر المؤمنین علی (ع) با الهام از دومین آیه از سوره ی طلاق می فرماید : آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند و از خدا بترسد از فتنه ها نجات می یابد و با نور هدایت از تاریکی ها می گریزد و به بهشت و آنچه که دوست دارد جاودانه دسترسی پیدا می کند .
خداوند در قرآن آیــه ی 26 سوره ی اعراف می فرماید : وَ لِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیرٌ ؛ تقوا را بهترین لباس می داند . لباسی که زشتی های باطنی انسان را می پوشاند . هر کس که لباس زیبای تقوا را پوشید ، اهل نجات است و از فتنه ها هم رها می شود . زشتی های باطنی اش پوشیده می شود . بینا و بصیر می گردد . همین فرد بصیر اگر بـی تقوایــی کرد ؛ مـانند ســامری و بلعم باعورا ، از مقام عزت به حضیض ذلت فرو می افتد و در برابر حق می ایستد . چون در اثر گناه و بی تقوایی کور می شود .
خداوند در قرآن آیه ی 42 سوره ی حجر به شیطان می فرماید : اِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطَانٌ اِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغَاوِینَ ؛ بر بندگانم تسلط نخواهی یافت ؛ مگر گمراهانی که از تو پیروی می کنند .
این بی تقوایی ، شیطان را بر انسان مسلط می کند و بر اثر بی بصیرتی گام به بیراهه می گذارد تا جایی که آیات خدا را مسخره می کند . گناه و آلودگی همانند بیماری خوره به جانشان می افتد و روح ایمان آنان را می خورد و از بین می برد و کار را به جایی می رساند که از سر تکذیب آیات الهی در می آورند و از آن هم فراتر می روند آنها را به مسخره کردن پیامبران و آیات الهی وا می دارد و به مرحله ای می رسند که دیگر هیچ پند و اندرز در آنان مؤثر نیست . در آغاز چنین نبودند ، آنان با بصیرت ، حق و باطل را از هم جدا و راه و چاه را از هم تشخیص می دادند . ولی گناه و بی تقوایی آنها را به اینجا رساند .
امیر المؤمنین علی (ع) می فرماید : منحرفان ، شیطان را معیار کار خود گرفتند و شیطان نیز آنها را دام خود قرار داد و در دل های آنان تخم گذاشت و جوجه های خود را در دامانشان پرورش داد . با چشم های آنان نگاه کرد و با زبان های آنها سخن گفت .این چشم و زبان دیگر چشم و زبان شیطان است . کور و لالند . بی بصیرتند . بر اثر گناه و آلودگی به اینجا رسیده اند . بی تقوایی بینایی دلشان را برده است .